♡♥وبلاگ دخترانه♡♥

نظریادتون نره

 
 


ارسال شده در چهار شنبه 12 شهريور 1393برچسب:, - 19:51


داستان شنيدني

مسئولين يک مؤسسه خيريه متوجه شدند که وکيل پولداري در شهرشان زندگي مي‌کند و تا کنون حتي يک ريال هم به خيريه کمک نکرده است. 

پس يکي از افرادشان را نزد او فرستادند.

مسئول خيريه: آقاي وکيل ما در مورد شما تحقيق کرديم و متوجه شديم که الحمدالله

از درآمد بسيار خوبي برخورداريد ولي تا کنون هيچ کمکي به خيريه نکرده‌ايد

نمي‌خواهيد در اين امر خير شرکت کنيد؟

وکيل: آيا شما در تحقيقاتي که در مورد من کرديد متوجه شديد که مادرم بعد از يک بيماري طولاني سه ساله، هفته پيش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگي‌اش کفاف مخارج سنگين درمانش را نمي‌کرد؟

 
مسئول خيريه: (با کمي شرمندگي) نه، نمي‌دانستم. خيلي تسليت مي‌گويم.

وکيل: آيا در تحقيقاتي که در مورد من کرديد فهميديد که برادرم در جنگ هر دو پايش را از دست داده و ديگر نمي‌تواند کار کند و زن و 5 بچه دارد

 و سالهاست که خانه نشين است و نمي‌تواند از پس مخارج زندگيش برآيد؟مسئول خيريه: (با شرمندگي بيشتر) نه . نمي‌دانستم...

 
 چه گرفتاري بزرگي وکيل: آيا در تحقيقاتتان متوجه شديد که خواهرم سالهاست که در يک بيمارستان

 
رواني است و چون بيمه نيست در تنگناي شديدي براي تأمين هزينه‌هاي درمانش قراردارد؟

مسئول خيريه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشيد. نمي‌دانستم اين همه گرفتاري داريد...

وکيل: خوب. حالا وقتي من به اينها يک ريال کمک نکرده‌ام شما چطور انتظار داريد به خيريه شما کمک کنم؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نويسنده رها

  پيام